دلبستگی یا وابستگی؟
در روانشناسی، مفاهیمی همچون دلبستگی و وابستگی نقش مهمی در شکلدهی به ارتباطات انسانی دارند. این دو مفهوم ممکن است شبیه به هم به نظر بیایند، اما واقعاً تفاوتهای مهمی در طبیعت و اثرات آنها وجود دارد.
دلبستگی
دلبستگی به معنای احساس ارتباط نزدیک و عاطفی با فردی مشخص است. این احساس معمولاً بر پایه اعتماد، حمایت و احترام متقابل بین دو فرد شکل میگیرد. در دلبستگی، هر دو طرف احساس میکنند که به یکدیگر نیاز دارند و این ارتباط به صورت سالم و موثری توسعه پیدا میکند. به عنوان مثال، یک دوستی که بر اساس احترام و دوستی واقعی با شما ارتباط برقرار کرده است، نمونهای از دلبستگی است. در این نوع ارتباط، هر دو طرف احساس میکنند که میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و همزمان احساس خوبی از این ارتباط دارند – رابطه سالم والد و فرزندی نیز نمونه دیگری از دلبستگی به شمار میرود.
وابستگی
وابستگی بیشتر به معنای نیاز و وابستگی غیرسالم و احساسی به فرد یا چیزی مشخص است. این نوع ارتباط ممکن است بر پایه اعتماد نباشد و فرد وابسته اغلب به صورت غیرسالم و متمایل به تنگناهای روحی و احساسی باشد. به عنوان مثال، فردی که در یک رابطه عاطفی به صورت نامتعادل و بیش از حد به طرف مقابل متصل است به طوریکه فردیت خود را کاملا از دست داده، ممکن است نمونهای از وابستگی باشد. این نوع وابستگی ممکن است منجر به مشکلاتی همچون اضطراب، وابستگی ناسالم، و عدم استقلال افراد شود. به طور خلاصه، تفاوت اصلی بین دلبستگی و وابستگی در نوع ارتباطی است که ایجاد میکنند و تأثیر آن بر روی روان و روابط فردی است. در دلبستگی، ارتباط بر پایه احترام و اعتماد استوار است، در حالی که وابستگی میتواند به مشکلات روحی و احساسی منجر شود.
حال چه اتفاقی منجر به این میشود که من در ارتباطاتم دلبسته یا وابسته باشم؟
به این سؤال از جهات مختلف و بر مبنای نظریههای متفاوتی میتوان پاسخ داد، اما طبق یکی از معتبرترین نظریات روانشناسی، ریشههای شکلگیری دلبستگی سالم معمولاً به طور اصلی به تجربیات کودکی و ارتباطات اولیه با والدین یا مراقبان برمیگردد. نظریه الگوهای دلبستگی (Attachment Patterns) که توسط جان بالبی توسعه یافته است، این ارتباطات را به عنوان یک پایه اساسی برای توسعه دلبستگی در طول دوران کودکی توصیف میکند.
بالبی به شش ریشه اساسی دلبستگی سالم اشاره میکند:
تمایل به ایمنی: والدین و مراقبانی که به احساسات و نیازهای کودکانشان پاسخ میدهند و احساس امنیت و پشتیبانی را فراهم میکنند، باعث شکلگیری الگوی دلبستگی ایمن میشوند.
تناسب و تطابق: والدینی که به نیازهای کودکان خود واکنش نشان میدهند و با میزان نیازهای آنها هماهنگی دارند، به توسعه دلبستگی سالم کمک میکنند.
احساس ارزشمندی و ارزشگذاری: ارتباطات مثبت و حمایتی با والدین، به کودکان احساس ارزشمندی و ارزشگذاری میدهد که از ریشههای دلبستگی سالم است.
تشویق به استقلال: والدینی که کودکان را تشویق به بیان نیازها و تجربیات خود و به دنبال کشف دنیایشان میکنند، به شکلگیری دلبستگی سالم کمک میکنند.
پذیرش در مواجهه با نیازهای احساسی: والدینی که احساسات کودکان را پذیرش میکنند و به طور صادقانه با آنها ارتباط برقرار میکنند، به تقویت دلبستگی سالم کمک میکنند.
اعتماد به دیگران و جهان: ارتباطات مثبت و پایدار با والدین، اعتماد به دیگران و جهان را در کودکان تقویت میکند که یکی از عوامل مهم در شکلگیری دلبستگی سالم است.
توجه به این موارد به ما کمک میکند تا تبدیل به والد موثرتری برای فرزندانمان شویم. اما اگر والدین ما به این مسائل توجه نکرده باشند و اکنون ما دچار وابستگی شده باشیم آیا ما قربانی گذشته خواهیم ماند؟
پاسخ این سوال "خیر"میباشد. اکنون خود ما نیز میتوانیم در روابطمان الگوی وابستگی را شناسایی و اصلاح کنیم. اگرچه که کمک گرفتن از یک متخصص حوزه روان به شما در این فرایند بیشترین کمک را میکند اما در ادامه به برخی نشانههای وابستگی و راهکارهایی جهت درمان وابستگی میپردازیم.
همانطور که بالاتر اشاره شد، فهمیدن اینکه آیا در یک رابطه دچار وابستگی ناسالم شدهاید یا خیر، میتواند اولین قدم مهم در راستای بهبود وضعیت شما باشد. در زیر به برخی از نشانهها و علائمی که ممکن است برای وابستگی ناسالم به یک رابطه اشاره کنند، میپردازیم:
Adsاحساس وابستگی زیاد: اگر به طور مداوم احساس میکنید که بدون وجود فرد دیگر نمیتوانید ادامه زندگی کنید، این ممکن است نشانهای از وابستگی ناسالم باشد.
عدم تعادل در زندگی شخصی: وابستگی ناسالم به یک رابطه ممکن است منجر به عدم تعادل در زندگی شخصی شما شود؛ به عنوان مثال، صرف وقت و انرژی زیادی برای فرد دیگر و کمکم فراموشی یا نادیده گرفتن نیازها و هدفهای شخصی نشانهای از وابستگی ناسالم است.
تغییر در رفتار: در رابطه با دیگران، تغییرات در رفتار و شخصیت خود را مشاهده میکنید که ممکن است ناهنجار یا ناسالم به نظر بیاید.
احساس عدم اعتماد به نفس: وابستگی ناسالم به یک رابطه ممکن است باعث افزایش احساسات ناامنی، عدم اعتماد به نفس و نگرانیهای زیاد شود.
عدم توانایی در اتخاذ تصمیمات به طور مستقل: وقتی که در یک رابطهی وابستگی ناسالم قرار دارید، ممکن است عدم توانایی در اتخاذ تصمیمات به طور مستقل و به تنهایی وابسته به تصمیمات فرد دیگر باشید.
اختلال در روابط دیگری: وابستگی ناسالم به یک رابطه ممکن است باعث ایجاد مشکلات و اختلالات در روابط شما با دیگران نیز شود، زیرا تمرکز شما بر روی یک فرد مشخص است.
تغییرات در خلق و خو: اگر تغییرات ناگهانی در خلق و خوی خود (مانند افسردگی، اضطراب، عصبانیت، اختلالات خواب یا عدم رضایت) مشاهده میکنید، ممکن است به وابستگی ناسالم اشاره داشته باشد.
تغییرات در عادات روزمره: وابستگی ناسالم به یک رابطه ممکن است باعث تغییرات در عادات روزمرهتان شود، مانند تغییرات در خواب، سبک زندگی، علاقهها و سلامت روانی و جسمی.
انزوا و انفعال: شما ممکن است در دورههای طولانی انفعال یا انزوا داشته باشید و از فعالیتهای اجتماعی و ارتباط با دیگران دوری کنید.
Adsافزایش در بروز مشکلات جسمی یا روانی: وابستگی ناسالم به یک رابطه ممکن است باعث افزایش مشکلات جسمی مثل مشکلات تغذیه، دردهای جسمی مختلف همچون سردردهای بیدلیل و مشکلات گوارشی شود.
اهمالکاری در وظایف و مسئولیتها: به علت تمرکز زیاد بر روی رابطه، ممکن است در انجام وظایف و مسئولیتهای شخصی و کاری خود اهمال کنید که موجب مشکلات بیشتری میشود.
افزایش در خشونت و تنشهای روابطی: وابستگی ناسالم میتواند به تنشها و خشونتهای بیشتر در رابطه شما منجر شود که ممکن است به طور فیزیکی یا روانی بر شما تأثیر بگذارد.
اگر این علائم را در خود مشاهده میکنید، ممکن است در رابطهای دچار وابستگی ناسالم شده باشید. در این صورت، مشاوره با یک مشاور خانواده یا روانشناس بالینی میتواند به شما کمک کند تا وضعیت خود را بهتر درک کنید و راهکارهای مناسبی برای خروج از این وابستگی انتخاب کنید.
در قسمت دوم به برخی راهکارها جهت متوقف کردن الگوی وابستگی اشاره خواهیم کرد.